فهرست مطالب

نشریه خردنامه صدرا
پیاپی 108 (تابستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/09/27
  • تعداد عناوین: 9
|
  • آیت الله سید محمد خامنه ای صفحات 11-12

    واژه «ارزش» یکی از واژه‌های عمیق و پردامنه معنایی و فرهنگی است و آنرا میتوان به دو دسته: «ارزشهای واقعی» و «ارزشهای موهوم» تقسیم کرد. ارزشهای «واقعی» اموری هستند که سراسر خیر و فایده، و بدون زیان و آسیب باشند. در تعریفی دیگر، ارزشهای واقعی چیزهایی هستند که فطرت و وجدان ناب بشر و عقل انسان، آن را خیر محض و مفید برای جامعه و فرد و وسیله‌یی برای تامین زندگی سعادتمندانه و امن و آسایش و هماهنگ با نظام احسن آفرینش برای بشر، بداند. نقطه برابر آن، «ارزشهای موهوم» و خیالی هستند که مردم جاهل و بیفرهنگ از آن برای سرگرمی و از دست‌دادن عمر گرانبها استفاده میکنند و گاهی سبب هرزگی و فساد اخلاق جوانان میشود. ارزشهای موهوم گاهی بدست سیاست و جهانخواران ضد بشر ایجاد و تبلیغ میشود و از آن برای دور کردن مردم از ارزشهای واقعی و خیر و مصلحت خود و جامعه، و سوق آنان به هرزگی و شهوترانی بهره میگیرند؛ مانند سینما و هنر دروغین بازیگری یا فوتبال حرفه‌یی. فوتبال حرفه‌یی ‌که برخلاف ورزشهای بومی و ایرانی‌ فاقد بیشتر مزایای ارزشهای واقعی است، در نظام سابق شاهنشاهی به کشور وارد شد و دولتها از آن برای سرگرم‌کردن و دور کردن مردم از مفاسد و مشکلات سیاسی و اجتماعی کشور، بهره میگرفتند و آن را تشویق و بودجه‌های کلانی از جیب مردم فقیر کشور را برای آن میپرداختند، که متاسفانه این وضع هنوز هم ادامه دارد. ورزش در جای خود و بسهم خود، کاری پسندیده و مفید و حکیمانه است، اما بشرط آنکه با این بهانه و بنام ورزش واقعی، بیت‌المال ملت فقیر را بدست اسراف و اتلاف نسپارند و از جمله، دستمزدها و هزینه‌های ریالی و ارزی کلان به این و آن، از جمله مربیان خارجی، نپردازند، که گفته‌اند: «حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی». این در حالی است که موسسات علمی و پژوهشی ‌ و بیشتر از همه مراکز فلسفی و منطقی کمترین سهم را در فصل بودجه‌های فرهنگی دارند، که این مصداق همان «تبعیض ناروا»ست که در اصل سوم قانون اساسی آمده و منع شده است؛ و نقض عدالت اجتماعی است. آسیب دیگری که در دوران جدید به فوتبال حرفه‌یی افزوده شده، بهره‌گیری دشمنان نظام اسلامی و سرمایه‌گذاران برای براندازی و نابودی کشور، از چهره‌های فوتبال است که پس از آنکه برخی افراد پوچ و فاقد ارزشهای اجتماعی را بدست رسانه‌ملی به شهرت رساندند و الگوسازی از آنان برای جوانان جاهل انجام شد، از آنان برای تشویق افکار عمومی برضد نظام و انقلاب و رهبری بهره میگیرند و از آنان الگو و مرشد سیاسی میسازند و سخنان یاوه آنها را دستورالعمل مردم هوشمند و آگاه دشمن‌‌شناس ایران میشمارند. مدیران و دلسوزان نظام اسلامی و انقلابی ایران موظفند در این عدم موازنه ارزشهای اجتماعی و جایگاه غیرمعقول فوتبال حرفه‌یی و بازاری، و بپاس ارزشهای واقعی خداپسند، راهی منطقی و معقول را در پیش گیرند و چاره‌یی عاجل بیندیشند.

    کلیدواژگان: ارزش، ارزشهای راستین، ارزشهای موهوم، فرهنگ، فوتبال
  • مریم کاشفی، عطیه زندیه صفحات 13-28

    قاعده «وضع الفاظ برای ارواح معانی در قرآن کریم» در آثار ملاصدرا ارتباطی تنگاتنگ با فلسفه او دارد و بهمین دلیل با مبنا قراردادن هستی شناسی صدرایی میتوان به مصداق وجودی معانی الفاظ و درنتیجه کیفیت معرفت به آنها دست یافت. به ‌اعتقاد ملاصدرا عالم، قرآن و وجود مقدس نبوی (ص) سه وجهه از هستیند که در مقام «وجود منبسط»، «کلام مستقیم الهی» و «حقیقت محمدیه» به وجودی واحد و بسیط موجودند و در مرتبه ملکوت اسفل متفرق شده و در قالب عالم مثال جزییه، قرآن لفظی و وجود پیامبر اکرم (ص) تمثیل می‌یابند و آنگاه به عالم ماده نزول پیدا میکنند. از ‌نظر ملاصدرا، هر مرتبه نازله، مثال مرتبه مافوق است و الفاظ نیز از این قاعده مستثنی نیستند. راه دستیابی از طریق الفاظ به مراتب مافوق کلام الهی، استفاده از قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی (معانی مطلق و عام) است. تعریف صدرالمتالهین از ارواح معانی، با تعریف او از کلی طبیعی و مثل افلاطونی مطابقت دارد. اطلاق و عمومیت ارواح معانی در مطابقت با کلی طبیعی، ناشی از خست ماهیت و در مطابقت با کلی افلاطونی، ناشی از سعه وجودی است. با تطبیق میان ارواح معانی و کلی طبیعی میتوان نتیجه گرفت که وضع الفاظ، بشری بوده و ملاک وضع الفاظ، حقیقت است.

    کلیدواژگان: قرآن کریم، نبی اکرم (ص)، روح معنا، لفظ، معنا، وضع، هستی، ملاصدرا
  • حمید شهریاری صفحات 29-40

    ابن‌سینا درباره ماهیت زمان دو تعریف ارایه کرده که خواجه نصیر معتقد است مشتمل بر دور هستند. تعریف نخست در کتاب اشارات آمده و زمان بمعنای تقدم و تاخر غیرمجامع در نظر گرفته شده است. برخی از حکما همانند آقاحسین خوانساری معتقدند دوری بودن تعریف ابن‌سینا از ماهیت زمان در این کتاب، اشکالی بدنبال ندارد زیرا تصور زمان امری بدیهی است و وجود دور در تعریف امر بدیهی، ایرادی ندارد. تعریف دیگر وی در بخش طبیعیات کتاب شفا ارایه شده است. در این کتاب، ماهیت زمان بمعنای عدد حرکت، آنگاه که به اجزاء متقدم و متاخر تقسیم شود، دانسته شده است. این تعریف شیخ‌الرییس بگونه‌یی است که زمان علاوه بر آنکه شامل کم متصل میشود (‌یعنی مقدار حرکت) است، کم منفصل را نیز در بر میگیرد (یعنی زمان عدد حرکت خواهد بود). هدف نوشتار حاضر ارایه تصویری روشن از تعریف ماهیت زمان در دیدگاه ابن‌سینا بر اساس دو کتاب اشارات و طبیعیات شفا میباشد. نگارنده پس از جستجو در آثار ابن‌سینا با روش تحلیلی تطبیقی، به این نتیجه رسیده که برداشت خواجه نصیر از تعریف ابن‌سینا در مورد ماهیت زمان در کتاب شفا، دچار دور نبوده بلکه او درصدد ارایه تحلیلی دیگر از حقیقت زمان میباشد.

    کلیدواژگان: زمان، حرکت، تقدم و تاخر، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی
  • داود صائمی صفحات 41-50

    از نظر صدرالمتالهین و علامه طباطبایی، آیات قرآن ظاهری دارند و باطنی، که هنگام مواجهه با آیات متشابه باید به ظواهر آیات اصالت داد و از آن غافل نشد. از نظر هر دو اندیشمند، فهم متشابهات به افراد و ظرفیت و شایستگیشان بستگی دارد؛ بعبارت‌دیگر، فهم متشابهات امری نسبی است. بعقیده آنها، راسخان در علم، تمام معنای متشابهات را میدانند و در واقع برایشان متشابهی وجود ندارد. البته ملاصدرا بر اساس نظریه توحید خاصی، معتقد است مراتب هستی از عالی تا دانی، همه بر یکدیگر ترتب وجودی دارند. بر همین اساس، او بر این باور است که بدون آنکه نیازی به تاویل آیات متشابه یا قول به تجسیم در باب ذات باریتعالی باشد، میتوان بر مبنای اصول فلسفی عرفانی دیدگاه توحید خاصی، ظواهر الفاظ آیات را حفظ نموده و همه آیات متشابه را بر ظاهر معنای آنها حمل کرد و لفظ متشابه را توسعه‌ معنایی داد. اما علامه طباطبایی، قایل به ارجاع متشابهات به محکمات است و متشابهات را بر اساس محکمات تفسیر میکند. او به امکان و وجود تاویل برای تمام آیات قرآن، اعم از محکمات و متشابهات، معتقد است؛ متشابهات پس از ارجاع به محکمات، از تشابه خارج شده و محکم میشوند. در این پژوهش، دیدگاه ملاصدرا بدلیل آنکه دارای مبنا بوده، نسبت به نظر علامه ترجیح داده شده است.

    کلیدواژگان: قرآن کریم، علامه طباطبایی، محکمات، متشابهات، تاویل، ظاهر، باطن، ملاصدرا
  • مهدی زمانی صفحات 51-64

    از منظر حکمت متعالیه معرفت، محبت، عشق، میل و اراده نیز همانند وجود، دارای مراتب متفاوتند و درجه‌یی از آنها در همه موجودات، ازجمله در مبادی فعل اختیاری آدمی (با درجات متفاوت) یافت میشوند. در این ساختار، عدم التزام اخلاقی حاصل یکی از این عوامل سه‌گانه است: 1) ضعف باور اخلاقی (فقدان یقیین کامل و همچنین غفلت از باورهای موجود)، 2) ضعف رغبت (غلبه امیال و قوای شهوی و غضبی بر شوق عقلانی و اخلاقی) و 3) ضعف اراده (ضعف در جزم نیت و کنار زدن موانع انجام فعل). بدین ترتیب التزام اخلاقی با 1) ارتقای باور به مرتبه یقین و تذکر، 2) اشتداد شوق به مرحله رغبت و بهجت عقلانی و 3) تاکید قدرت اراده به مرتبه تصمیم و عزم، محقق میگردد. با در نظر گرفتن این ساختار اشتدادی در مبادی فعل اختیاری، در صورت ارتقای مرتبه و قوت مراحل سه گانه باور، شوق و اراده، نسبت میان آنها با یکدیگر و نیز با تحقق فعل، وثیقتر شده و به وجوب نزدیکتر میشود.

    کلیدواژگان: عدم التزام اخلاقی، ضعف باور، بیرغبتی، ضعف اراده، ملاصدرا
  • غلامرضا حسین پور صفحات 65-76

    فصل چهارم مقدمه قیصری بر فصوص‌الحکم ابن‌عربی، در باب تبیین جواهر و اعراض بر اساس طریقه عرفاست و بیشتر بدنبال تبیین نفس رحمانی است. اما در این بین، بحثی مفصل نیز در بیان نفس رحمانی عرفا به زبان فلسفی دارد. امام‌خمینی (ره) در تعلیقه‌یی، با استفاده از حکمت متعالیه به نقد بیان قیصری پرداخته است. قیصری در خاتمه این فصل نکاتی را در باب معنای تعین و انواع آن نیز بیان کرده که امام (ره) در تعلیقه‌یی دیگر، تبیینی دقیق از انواع تعین به زبان عرفانی ارایه داده است. این معنای تعین و انواع آن بقلم قیصری، تقریبا بطور کامل در فصل سوم از مرحله چهارم امور عامه اسفار اربعه انعکاس یافته که نشان از تاثیرپذیری بسیار فلسفه صدرایی از سنت عرفانی ابن‌عربی بطور عام، و مقدمه قیصری بطور خاص، دارد. از منظر قیصری، اعراض باید فصول جواهر باشند، اما از نظر صدرالمتالهین و بتبع او، امام‌خمینی (ره)، فصل جوهر، جوهر است نه عرض. قیصری معتقد است گاهی تعین، عین ذات است و گاهی نیز امری زاید بر ذات، اما امام بر این باور است که اساسا تعین به ذات حق تعالی تعلق نمیگیرد زیرا تعین از آثار تجلیات اسمایی است؛ اما آنچه دارای احدیت جمع تعینات است، اسم اعظم و انسان کامل است. هدف اصلی مقاله حاضر تبیین، تحلیل و گاه نقد دقیق مقاصد متن قیصری و تعلیقات امام‌خمینی (ره) بر آن است. امام (ره) در یک تعلیقه با استفاده از ذخایر فلسفه صدرایی به نقد قیصری پرداخته و در تعلیقه‌یی دیگر، در واقع بر مبنای بخشی از اسفار اربعه، مواضع خود را تبیین نموده است.

    کلیدواژگان: جواهر، اعراض، نفس رحمانی، تعین، فلسفه صدرایی، قیصری، امام خمینی (ره)
  • محمد میرزایی، ایمان امینی صفحات 77-98

    سیاست جنایی به تدبیر علمی و تدبر عملی درباره پدیده مجرمانه میپردازد و از لحاظ اینکه با پدیده مجرمانه مرتبط است، از هنجارها و ارزشهای موجود در جامعه متاثر شده و باید بر اساس آن ارزشها و باورها سامان یابد. در جامعه یا نظامی که ایدیولوژی و ارزشهای غالب آن دینی است نمیتوان از سیاستهای وارداتی یا ترجمانی که ریشه در اصول مورد پذیرش مبدا صدور آن دارد، کارآیی لازم را انتظار داشت. بهمین دلیل پایه ریزی الگویی از سیاست جنایی که با اصول و ارزشهای پذیرفته شده در جامعه هدف متناسب باشد، امری مهم تلقی میشود. سیاست جنایی متعالیه الگویی است که ابتنای نظری آن برگرفته از حکمت متعالیه صدرالمتالهین است. این الگو علاوه بر جامعیت در تامین مصالح مادی و دنیوی، بر خلاف سیاستهای جنایی متعارف، دارای ابعاد متافیزیکی و معنوی و مطابق با باورهای دینی و آموزه های اسلامی و مشترکات فطری و انسانی است که هدف غایی آن، نورانیت انسان و جامعه و در نهایت، تامین سعادت انسان و رساندن وی به قرب الهی است. مقاله حاضر بمثابه یک پیشگفتار، درصدد تبیین مختصات و مولفه های این الگو با نگاهی به قوانین موجود کشور برآمده است.

    کلیدواژگان: حکمت متعالیه، سیاست جنایی، سیاست جنایی متعالیه، ملاصدرا
  • آرمین منصوری، حبیب الله دانش شهرکی، زهرا خزاعی صفحات 99-108

    حیات نفسانی مجرد برای حیوانات و برخورداری آنها از توانمندیهای ذهنی، همواره محل تردید و اختلاف میان فلاسفه بوده است. وجود برخی شباهتها میان حیوان و انسان، در عین تمام تفاوتهایی که با هم دارند، ارایه تبیینی دقیق از نحوه حیات حیوانی را دشوار کرده است. دکارت با توجه به اعتقاد به دو جوهر جسمانی و عقلی مجرد برای انسان، با تمسک به سه دلیل: «عدم توانایی کاربست زبان در حیوان»، «نفی خلاقیت»، و «نفی آگاهی از حیوان»، وجود اندیشه و تعقل در حیوان را نفی کرده و فقط حیات جسمانی را برای آن میپذیرد و در نتیجه حیوان را ماشینی پیچیده میداند که فاقد حیات ذهنی است. این نظریه دکارت به «نظریه ماشینی حیوان» موسوم است. اما ملاصدرا با قایل شدن به سه مرتبه مادی، مثالی و عقلی برای عالم، موجودات را متناسب با آن مراتب تحلیل میکند. بر همین اساس، او برای نفوس حیوانی، تجرد مثالی قایل بوده و ذهنمندی در مرتبه حیوانی را بر مبنای آن تبیین مینماید. نظریه ماشینی دکارت و ادله سه‌گانه آن، براساس مرتبه تجرد مثالی‌یی که ملاصدرا برای نفوس حیوانی اثبات میکند، رد میشود.

    کلیدواژگان: ذهن، نفس، نظریه ماشینی حیوان، تجرد مثالی، دکارت، ملاصدرا
  • آیت الله سید محمد خامنه ای صفحات 109-116

    بیست و ششمین همایش از سلسله همایشهای بزرگداشت حکیم ملاصدرا با موضوع «حکمت، حکومت، ولایت» در خردادماه 1401 برگزار گردید.بنیاد حکمت اسلامی صدرا، برسم سالیان گذشته و راستای تحقق اهداف علمی خود و تبیین حکمت متعالیه اسلامی ‌ایرانی در حوزه» موضوعات عملی، بیست و ششمین همایش ملی بزرگداشت حکمی ملاصدرا را بمنظور بازخوانی بایسته‌های حکومت شایسته، به موضوع «حکمت، حکومت، ولایت» اختصاص دارد. پس از تعیین موضوع و استخراج سرفصلهای و زیرموضوعات همایش، فراخوان مقاله عمومی همایش در تاریخ 18 بهمن 1400 اعلان گردید.

    کلیدواژگان: حکمت، حکومت، ولایت
|
  • S. Mohammad Khamenei Pages 11-12
  • Maryam Kashefi, Atiyeh Zandieh Pages 13-28

    The principle of “coining words for the spirit of meaning in the Holy Qur’ān” in Mullā Ṣadrā’s works is closely related to his philosophy. Therefore, considering the Sadrian ontology as the basis, one can learn about the ontological applications of the meanings of words and, thus, the quality of attaining the knowledge of them. In Mullā Ṣadrā’s view, the world, the Qur’ān, and the holy prophetic existence are three dimensions of the world that share a single and simple existence at the level of their “unfolded existence”, “immediate divine word”, and “Mohammedan truth”. They have dispersed at the level of the lower kingdom and are manifested in the form of the world of particular Ideas, the verbal Qur’ān, and the existence of the Holy Prophet (ṣ), respectively, and then descend to the world of matter. Mullā Ṣadrā believes that each lower level is an example of a higher level, and words are not an exception to this rule. In order to access the highest level of divine words, one should employ the principle of coining words for different types of meanings (absolute and general). Mullā Ṣadrā’s definition of spirit of meaning conforms with his definition of the natural universal and Platonic Ideas. The application and generalizability of the spirit of meaning in comparison to the natural universal originates in the limitedness of quiddity, while, in comparison to Platonic universals, it originates in existential amplitude. A comparison of the spirit of meaning and natural universals indicates that coinage of words is a human phenomenon, and the criterion for coining each word is the truth.

    Keywords: Holy Qur’ān, Holy Prophet (ṣ), spirit of meaning, word, meaning, coinage, being, Mullā Ṣadrā
  • Hamid Shahriari Pages 29-40

    Ibn Sīnā has provided two definitions for time, which Khwājah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī believes to be circular. The first definition has appeared in Ibn Sīnā’s al-Ishārāt and introduces time as incompatible priority and posteriority. Some philosophers, such as Āqā Ḥussayn Khānsārī, believe that the circular nature of Ibn Sīnā’s definition of time in this book poses no problem because the concept of time is an axiom, and the existence of circularity in the definition of an axiom is natural. His other definition has been given in al-Shifā. Here, the nature of time is defined in the sense of a measure of motion as divided into prior and posterior components. In this definition, time contains disjunctive quantity (time as the number of motion) in addition to continuous quantity (time as amount of motion). The present paper aims to provide a clear picture of the definition of the nature of time in Ibn Sīnā’s view in his al-Ishārāt and al-Shifā in al-Ṭabi’iyyāt chapter. Following an analytic comparative study of Ibn Sīnā’s works, the author concludes that Khwājah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī’s perception of Ibn Sīnā’s definitions of the nature of time were not inconsistent and, rather, he intended to provide another analysis of the truth of time.

    Keywords: Time, motion, priority, posteriority, Ibn Sīnā, Khwājah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī
  • Davood Saemi Pages 41-50

    According to Mullā Ṣadrā and ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī, Qur’anic verses enjoy both exoteric and esoteric meanings. When dealing with ambiguous verses, one must focus on their exoteric meanings and not to ignore them. In the view of both philosophers, the understanding of ambiguous or metaphorical verses is relative and depends on individuals’ virtues and level of knowledge. They believe that knowledgeable people know the different meanings of ambiguous verses and, in fact, do not see any ambiguity there. However, based on the theory of specific oneness, Mullā Ṣadrā contends that all levels of being, from the highest to the lowest, enjoy existential hierarchy. Therefore, he maintains that, without needing to interpret ambiguous verses or the idea of incarnation regarding the essence of the Almighty, one can maintain the exoteric meaning of the verses based on the philosophical-gnostic principles of the specific oneness of being and interpret the meanings of ambiguous verses based on their surface meanings. In this way, the word “ambiguous” is semantically expanded. Nevertheless, ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī believes in referring ambiguities to clear definitions and interprets ambiguous verses based on clear ones. He acknowledges the possibility of interpretation of all Qur’anic verses, whether ambiguous and straight forward, and states that all ambiguous verses can be clarified by referring to unambiguous ones. In this study, the author sides with Mullā Ṣadrā’s view in comparison to ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī’s because he finds it of a more solid and principled basis.

    Keywords: Holy Qur’ān, ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī, esoteric interpretation, unambiguous verse, inner meaning, ambiguous verse, Mullā Ṣadrā
  • Mehdi Zamani Pages 51-64

    In the view of the Transcendent Philosophy, knowledge, love, kindness, desire, and free will, similar to existence, exist at various levels in all existents, including in Man’s voluntary acts. Lack of moral commitment results from one of the following three factors: 1) weakness of moral beliefs (lack of perfect certainty and being heedless of existing beliefs); 2) weakness of desire (dominance of whimsical desires and forces and wrath over rational and moral enthusiasm), and 3) weakness of will power (weakness in making decisions and removing obstacles to the desired aim). Accordingly, moral commitment is realized through: 1) attaining the level of certainly and notifying others; 2) intensifying enthusiasm to the level of intellectual desire and delight, and 3) strengthening will power to make the right decision. Given the graded structure of the principles of voluntary act and the promotion and strengthening of the three levels of belief, desire, and will can consolidate the relationship among them and the realization of act will bring them closer to necessity.

    Keywords: lack of moral commitment, weak belief, lack of desire, weak will power, Mullā Ṣadrā
  • Gholamreza Hosseinpour Pages 65-76

    The fourth chapter of Qayṣarī’s Introduction to Ibn ‘Arabī’s Fuṣūṣ al-ḥikam discusses substances and accidents following a gnostic approach and is mainly intended to explain the merciful soul. However, there is also an extensive discussion of gnostics’ merciful soul using a philosophical language. Imam Khomeini has criticized Qayṣarī’s explanation in a commentary based on the Transcendent Philosophy. At the end of the same chapter, Qayṣarī has mentioned some points about the meaning of individuation and its types. In another commentary, Imam Khomeini has provided an accurate explanation of different types of individuation using a gnostic language. This meaning of individuation and its types as discussed by Qayṣarī has been almost completely propounded in the third chapter of the fourth level of general affairs in al-Asfār, which reflects the great influence of Ibn ‘Arabī’s gnostic tradition, in general, and Qayṣarī’s Introduction, in particular, on Mullā Ṣadrā’s philosophy. In Qayṣarī’s view, accidents must function as the differentia of substances while, in the view of Mullā Ṣadrā and, following him, Imam Khomeini, Substance is the differentia of substance and not accident. Qayṣarī believes that sometimes individuation is the same as essence and sometimes an addition to it. Nevertheless, Imam Khomeini maintains that individuation does not essentially apply to the essence of Almighty Truth because it is among the effects of attributive manifestations. However, what enjoys the oneness of all individuations is the supreme name and perfect Man. The main purpose of this paper is to provide an accurate explanation, analysis, and criticism of Qayṣarī’s Introduction and Imam Khomeini’s commentary on this work. Imam Khomeini has criticized Qayṣarī in one commentary based on the Sadrian philosophy and, in another one, has discussed his own standpoints based on, in fact, a part of al-Asfār.

    Keywords: Substances, individuation, Accidents, Sadrian philosophy, merciful soul, Qayṣarī, Imam Khomeini
  • Mohammad Mirzaei, Iman Amini Pages 77-98

    Criminal policy entails scientific planning and practical prudence in dealing with criminal phenomena. Since it is related to criminal acts and events, it is influenced by the existing norms and values in society and must be organized accordingly. In a society or system in which religious ideologies and values are dominant, one cannot expect the necessary efficiency from imported policies or reports rooted in the principles accepted in their sources of origin. Therefore, it is of great importance to develop a model of criminal policy that conforms to the prevalent principles and values in the target society. Transcendent criminal policy is theoretically rooted in Mullā Ṣadrā’s Transcendent Philosophy. This model, in addition to its inclusiveness regarding the provision of material and worldly advantages, unlike the common criminal policies, enjoys some metaphysical and spiritual dimensions that conform to Islamic religious beliefs and teachings and common fiṭrī (intrinsic) and human features. The ultimate goal of this policy is to enhance the luminous development of individuals and society and, at best, provide for Man’s happiness, and guide them on their path to gaining proximity to God. The present paper, similar to an Introduction, aims to explain the features and elements of this model based on the existing laws in the country.

    Keywords: Transcendent Philosophy, criminal politics, transcendent criminal politics, Mullā Ṣadrā
  • Armin Mansouri, Habibullah Danesh Shahraki, zahra khazaie Pages 99-108

    Immaterial spiritual life for animals and their possession of mental capabilities have always been a controversial topic for debate among philosophers. The existence of certain similarities between animals and human beings, irrespective of all their differences, has made it difficult to provide an accurate explanation of the quality of animal life. Given his belief in the existence of two corporeal and immaterial intellectual substances for human beings, Descartes negates the existence of thought and intellection in animals for three reasons: lack of language, lack of creativity, and lack of awareness in animals. In other words, he only accepts the existence of corporeal life for animals and, thus, views animals as complex machines that lack mental life. This idea of Descartes is known as the “animal machine” notion. However, Mullā Ṣadrā analyzes animals in relation to the three material, Ideal, and intellectual levels of the world. Accordingly, he believes in the ideal immateriality of animal souls and explains mindfulness at the animal level based on this belief. Descartes’ animal machine hypothesis and the related three reasons are rejected based on the Ideal immateriality that Mullā Ṣadrā proves for animal souls.

    Keywords: Mind, soul, animal machine hypothesis, Ideal immateriality, Descartes, Mullā Ṣadrā